واقعیت ، خیال ، ذهن ...........

یه وقتایی که میشینم فکر میکنم ، راجع به اینکه چه چیزایی هستند که اصلا وجود ندارند و آدم با ذهنش اون ها رو واقعی میکنه،  اونقدر واقعی و بزرگ کنه که حتی خودشم از پس انکارش برنیاد.

بعد میترسم از تمام فکرا و نظراتی که دارم چیزایی که من میدونم، واقعیت هستن یا ذهنم اونا رو ساخته.از سیلی که واقعیت میخواد توی صورتم بزنه میترسم چند بار میتونم دردش رو تحمل کنم و باز شروع کنم

میگی می تونی با کنار هم گذاشتن دلیل ها واقعیت واقعی رو تشخیص بدی ولی  من دارم از ساخته های عقلم ، ذهنم حرف میزنم مطمئن باش اونا هم با دلیل و منطق ساخته شده ان


+ چیزایی که نوشتم احتمالا برای کسایی که میخوننش واضح نیست.دست به گیرنده هاتون نزنید،فرستنده در تعطیلات به سر می بره


نظرات 2 + ارسال نظر
نگین چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 19:13 http://www.mininak.blogsky.com

نه من دقیقا میفهمم چی میگی :دی
یعنی منم این مشکل رو دارم
اینکه حتی تو شناخت خودمم واقعیت و خیال رو قاطی میکنم و بعد خودمم توش میمونم !!!

حالا شناخت خودم به کنار زیاد ضرر نمی زنم به خودم ولی برای اتفاقات و آدمای بیرون از خودم ....

دریا چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 20:46 http://zinat.blogsky.com

سلام مجدد دوست من خوشحالم که روح سرزنده ای داری
خیلیی وبتو مطالبتو دوست دارمjavascript:void(0);

وبازم زینب خانوم

راستی وب من همه دخترن خیلی راحت می تونی توش ویراژ بدی
دوباره میگم وبتو دوست دارم.
آخه به آدم انرژی میده

سلام
ممنون لطف داری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد