به شکل ترحم برانگیزی هوس کردم با یکی صحبت کنم نه هر کسی .با کسی که حرفام رو بفهمه حالا هر کی که میخواد باشه.حرف خاصی هم ندارم بزنم ، حرف های معمولی که همه می زنند شاید بعد از حرف های معمولی کار کشید به حرف های مهم
همون هایی که باعث شده سرم سنگین بشه اینقد که وقتی توی اتوبوس ایستاده بودم همش مجبور بودم سرم رو تکیه بدم به میله های اتوبوس که از سنگینش کم بشه و یه وقت گردنم رو نشکنه