روز خوب

حالم خوبه از آشفتگی دیشب خبری نیست

الان حس میکنم همه کارام داره روال درستش رو طی می کنه

صبح رفتم سر کلاس ، با اینکه استاد بیشتر از حد معمول سر کلاس موند و درس داد ولی وقتی رفتم سر کلاس استاد بهشتی راجع به پروژه پایانی ام حرف بزنم هنوز نرفته بود و تونستم باهاش بحرفم.تعجب کرد چرا دارم از 9 ماه قبل استاد رزرو می کنم می گفت زوده. گفتم استاد ظرفیت زود تکمیل میشه.انگار خوشش اومد که اینقد طرف دار داره گفت باشه حالا بعدا بیا باهات بحرفم ببینی اصلا دوست داری با من پروژه برداری یا نه

یکی از بچه ها میگفت من رفتم برا بهمن باهاش رزرو کنم گفته چرا با من؟! برو با استاد دیگه بردار

گفتم یه فرقی بین من و تو باید باشه دیگه

حالا تنها فرقش اینه که من ترم قبل دانشجوش بودم و انگار با دانشجوهای خودش راحت تره

بعد از اینم رفتم کارت دانشجوییم رو تمدید کردم برای کارت خرید نمایشگاه کتاب .اونم خیلی زود انجام شد یه برچسب داد دستم گفت بچسبون پشت کارتت.

از این دانشگاه بعید بود بدون اینکه آدم رو توی طبقه ها بالا پایین کنه یه کاری رو انجام بده

تازه سرکلاس صبح ، استارت داستان جدیدم هم زدم.امیدوارم این یکی به نتیجه برسه. این سومیه.2 تای قبلی نیمه کاره مونده فعلا

همچین چند وقته ترور بی معرفتی میشم

الان شبیه عکس این پایین شدم

تحمل کوچک ترین ناملایمتی رو فعلا ندارم


حجم کارای درسیم رفته بالا.بیش از حد بالا

من نمی تونم اینقد توی قاعده درس گیر کنم

برای 2 هفته آینده 2 تا ارائه دارم به فاصله یه روز که برای یکیش هیچ کاری نکردم به استادش میگم من نمی تونم،میگه یکی رو پیدا کن جا به جا کن.مطمئنا هیچ کس نمی خواد ارائه اش زودتر باشه

برای درس شیوه ارائه ام کلی نقشه داشتم که این مهندسی اینترنت خرابش کرد

چقد هم که من به ارائه دادن علاقه دارم

 2روز پیش رفته بودم حوالی دانشگاه کاردانیم کلی خاطره ای  شده بودم.شبش اومدم اینجا از اون موقع ها بنویسم ولی بلاگ اسکای لج کرده بود و باز نشد منم بیخیال شدم،نرفتمم جای دیگه بنویسمش تا بعدا بذارم اینجا

حالا وقت آزاد پیدا کنم باید بنویسم، داره بعضی چیزا از اون روزا یادم میره

دعای مامان

دیشب مامان میگفت کاش هوا سرده سرد بشه،به دلمه سمنو درست کنم.

.

.

.

امروز صبح چه بارونی داره میاد،نکنه پشت این هوا برف هم باشه !