به شکل ترحم برانگیزی هوس کردم با یکی صحبت کنم نه هر کسی .با کسی که حرفام رو بفهمه حالا هر کی که میخواد باشه.حرف خاصی هم ندارم بزنم ، حرف های معمولی که همه می زنند شاید بعد از حرف های معمولی کار کشید به حرف های مهم
همون هایی که باعث شده سرم سنگین بشه اینقد که وقتی توی اتوبوس ایستاده بودم همش مجبور بودم سرم رو تکیه بدم به میله های اتوبوس که از سنگینش کم بشه و یه وقت گردنم رو نشکنه
سلام:
شاید من بتونم قدری از حرفاتو توی وبلاگ بشنوم !!!!
سلام
اگر به اینجا سر بزنید می تونید بخونید
چه قدر دوست داشتم اینجا بودی اونوقت همیشه پیشت پلاس بودم که حرف بزنی و خودمم بیشتر از تو حرف بزنم
الانم هستم آجی . هر وقت خواستی هر مدلی که خواستی تلفنی /اس ام اسی / چت / آفلاین / کامنت!
خلاصه هر مدلی که بخوای
نبنیم غمگینی ها مگه آجیت مرده ؟
آجی خودمی مهربونم
خجالت میکشم مزاحم آجیم بشم
خجالت نداره! اصن هر وقت خواستی و یا دلت گرفته بود تلفن و بردار و هر ساعت و هرجایی که هستی یه زنگ بزن به من با هم میحرفیم
آخه گفتم مزاحم آجیم نشم
یه روز من این طلسم رو میشکنم